
معجرمو با زحمت گرفتم یهجوری سیلی زد بهم لکنت گرفتم چشمتو دور دید، این زجر نامرد حتی عروسکامو با پا زد و له کرد پای منو به کجاها وا کرد جلوی نیزهی عمو یهجوری زد قدمو تا کرد نگی به بابا عمو که زجر منو کنیز صدا کرد دختر شاهو که کنیز نمیکنن این کارا رو با یه عزیز نمیکنن اینا که چیزی نیست، یکی نگفت یزید سرو که با شراب تمیز نمیکنن مَنِ الّذی اَیتَمَنی بابا بابا... **** میبخشی رنگی به رو ندارم آخه سنان فهمیده که عمو ندارم داره امونم رو سر میاره دختر حرمله ادامو درمیاره سوغاتی از شام فقط کتک شد ردّ عقیقتو به روی صورتم بابایی حک شد زجر میزد میگفت، دلم خنک شد یتیمو با کوه حَسَد نمیزنن دخترو با مشت و لگد نمیزنن یه گوشه افتادم یهجوری زد مُردم تازیونه که به جسد نمیزنن ***** میون شعلهها آه، یکی میزد صدا آه عمو سوختم َعمو سوختم، عمو سوختم به قصد کشت زد، سیل و مشت زد داشتم راه میرفتم که با پا از پشت زد راستی بابا مریض یعنی چی حرفای تند و تیز یعنی چی همش سه سالمه نمیدونم میشه بگی کنیز یعنی چی شنیدی یه دختری بگه موهام درد میکنه دیدی سه سالهای رو که بگه پاهام درد میکنه غریبه نیستی بابا جون همه جام درد میکنه هی میزد بابا، تا هق هق کردم انقدر ترسیدم تا که آخر دق کردم راستی بابا شکست یعنی چی سیلیِ با دو دست یعنی چی همش سه سالمه نمیدونم اَرازلایِ مست یعنی چی تا میرم پیششون صورتمو چنگ میزنن میگن یه گوشه وایسا و بهم سنگ میزنن اومدیم مسافرت یا اومدیم جنگ میزنن؟ حسین جانم...