
مرغ بیبال و پر غمکدهی بغدادیم روضه و غصه و دردیم، غم و فریادیم قطره اشکیم که با آه رضا افتادیم سالها با جگر پاره چنین سر دادیم ما عزادار دل خون جوادیم همه با دل خون شده مجنون جوادیم همه عرش را غربت او یکسره غمناک کند رخت مشکی به تن پهنهی افلاک کند گریه بر روضهی او صاحب لولاک کند خواهری نیست که خون از لب او (پاک کند)