غریب آقا، تو رو کشتنت یه عده نانجیب آقا بمیرم برات که موندی بی حبیب آقا توی قتلگاه پیچیده عطر سیب آقا با پا میزد، یه حرومی ضربههاشو از قفا میزد مادرت یه گوشهای تو رو صدا میزد تو جواب یه پیرمرد تو رو با عصا میزد جفا کردند، با لبای تشنه رأستو جدا کردن همه عقدههاشونو سر تو وا کردند تیر و نیزههارو رو تن تو جا کردند سرو بردن، بمیرم که یادگار مادرو بردن نانجیبا پیرهن و انگشترو بردن روی نی سر علیاصغر و بردن جنایت شد، توی خیمههای عمهها قیامت شد به مخدرات و اهلبیت جسارت شد قسمت زنها و بچهها اسارت شد کتک خوردن، هرجایی که اسمتو به زیر لب بردن روبروی نیزهٔ تو عمهها مردن زن و بچهٔ تو رو غریب گیر آوردن (گوسفندی را کشند آبش دهند نامسلمانان مگر من کافرم)