سر پیری سرم را روی زانوی خود بگذار

سر پیری سرم را روی زانوی خود بگذار

[ امین قدیم ]
سر پیری سرم را روی زانوی خود بگذار
اقلاً این دم آخر بگویند او جوانی کرد

پسر تنها در آغوش پدر آرام می‌گیرد
به قدر بوسه‌ای باید محبت را عیانی کرد

دل دیوانه‌ام میل شبستان نجف کرد
ضریحش مستم از انگورهای آنچنانی کرد

علیٌ حبهُ جُنه، قسیم النّار و الجنه
برای مرتضی اینگونه باید مدح خوانی کرد

علی جانم ...

****

میگم که جارو دست نگیر، به فضه اصرار می‌کنی
دردتو انکار می‌کنی، ما رو گرفتار می‌کنی

خندیدن‌های زورکیت، علی رو می‌کشه
گریه‌های یواشکیت، علی رو می‌کشه

نگاه نکن حالا، اگه زمین‌گیریم
بمونی قول میدم، از این شهر میریم

میریم یه جایی که، وفا رو می‌شناسن 
اصلاً میریم کوفه، یه خونه می‌شناسم

تو فقط بمون، دینامو به باد نده
تو فقط بمون، وعده‌ی معاد نده

جلو زینبت، هی دعا نکن بری
این دعاها رو تو به بچه یاد نده

بیا تیمم کن، وضو ضرر داره
نماز شب می‌خونی، دردسر داره

ببین منو زینب، برا تو نون پختیم
پای تنور رفتن، واست خطر داره

نظرات