حجّت‌الله است بر جمع امامان فاطمه

حجّت‌الله است بر جمع امامان فاطمه

[ حاج عبدالله باقری ]
حجّت‌الله است بر جمع امامان فاطمه
در مقاماتش فقط حیدر به زهرا می‌رسد

احترام است و سلام است و رکوع و بوسه است
اولین کاری که پیغمبر به زهرا می‌رسد

فاطمیه خاکریزِ جبهه‌ی پیروزِ ماست
غیرت ما پشت این سنگر به زهرا می‌رسد

بی‌حرم نه این حرم‌ها مرقد پنهانِ اوست
هر که آمد بین این معبر به زهرا می‌رسد

خادمان هر حرم خدّامِ بیتِ فاطمه‌‌ند
هرچه خدمت می‌کند نوکر، به زهرا می‌رسد

راه دشوار است اما انتهایش روشن است
نامه‌ی اعمال ما آخر به زهرا می‌رسد

کار اگر سخت است در حول قیامت غصّه چی
دست ما وقتی که در محشر به زهرا می‌رسد

قبل از آنی که بریزد اشک از پلکت به روت
گریه‌‌ی این چشم‌های تر به زهرا می‌رسد

تازه هنگام شروع گریه‌های مجتبی‌ست
روضه‌خوان وقتی که بر منبر به زهرا می‌رسد

می‌کند یاد در و دیوار می‌بیند 
هنوز ردّ خونِ رفته تا بستر به زهرا می‌رسد

هیزم و آتش که آمد فاطمه فریاد زد
که دفاع از خانه‌ی حیدر به زهرا می‌رسد

در به روی مادرِ ما خورد محسن حس نمود
زودتر از شعله میخِ دَر به زهرا می‌رسد

سهم مولا یک طناب و سهم زهرا یک غلاف
ضربه‌ها هِی پشت یکدیگر به زهرا می‌رسد

خواهری بالای تلّ و مادری در قتلگاه
در شلوغی ضجّه‌ی خواهر به زهرا می‌رسد

تشنه‌ای بر دامن زهراست اما جای آب 
شمر دارد وای با خنجر به زهرا می‌رسد

پیکرش هرچند بر تیغِ حرامی‌ها رسید
شامِ فردا در تنوری سر به زهرا می‌رسد
****
زدن زدن زدن تو را 
کی سرت داد کشید به اون صدا لعنت
حسن از خواب پرید به کوچه‌ها لعنت 
فضّه فریاد کشید به میخِ دَر لعنت
به رد چکمه‌ی چهل نفر لعنت

بمون بمون بمون فقط
آره پهلو شکست به اون لگد لعنت
دست و بازوت شکست به چشم بد لعنت
همه راضی شدن به عافیت لعنت
تو رو آتیش زدن به حسادت لعنت

زدن زدن زدن چقد
پیرمردا زدن به اون عصا لعنت
قبل از عصا زدن به نیزه‌ها لعنت
نیست انگشترش به ساربان لعنت
چی آوردن سرش به سنان لعنت
****
بارونه کربلا
مادرت می‌شه مهمونِ کربلا
شبِ جمعه روضه‌خونه کربلا
بارونه کربلا

سر پیراهنت پیرم کردن
از زندگی سیرم کردن 

خواهش می‌کنم 
بِرید کنار که من خودم خاکش می‌کنم

نظرات