دنیای نامرد که میگن اینه

دنیای نامرد که میگن اینه

[ حاج اسلام میرزایی ]
دنیای نامرد که میگن اینه
سنگین تر از داغت اینه قنفذ
می‌خنده تا که من رو  می‌بینه ۲

روی شونم
نشسته گرد ماتمت زهرا
تو رفتی و شدم تک و تنها
به کی بگم دردامو من حالا

نرو زهرا ۴

روزای خوب زندگیمون کاشکی که برگرده
این خونه بعد از تو چقد تاریکه و سرده

تو رفتی و راحت شدی از دست این مردم
این حیدره که بعد تو موند و ضرر کرده

من موندم و اشکای پنهونی
بغضی کهه شد تو سینه زندونی

شد قاتل جون من این روضه
میخ در و پیراهن خونی

با این دستا
غسلت دادم انسیة الحورا

تو دل شب من بودم و اسما
چقدر بی رحمه این دنیا

نرو زهرا ۴

نظرات