مستجاب است دعا گوشۀی شش گوشۀی تو حرمت عرش معلیست اباعبدالله *** وا أمّاه ... دلخوشی که به دل ما نمیاد دستی که بشکنه بالا نمیاد میخ در داغ شده بود خوب میدونم محسنم دیگه به دنیا نمیاد تموم دنیام سوخت، مادرِ بچههام سوخت مرحم آرزوهام، درست جلو چشام سوخت صدا میزد سوختم، جون تو بد سوختم وقتی لگد به در زد، زیر لگد سوختم الهی، الهی، بشکنه پای قاتل دویدن، تو خونم، یه لشکر از اراذل در وسطِ کوچه تو را میزدن ... روزای روشنمون سیاه میشد روی چادرش برو بیا میشد میدیدم قنفذ تا کم میآورد سریع با مغیره جابجا میشد مغیرۀ نامرد، به قصد کشتن اومد شکسته دست قلافُ، دیدم به صورتت زد اشاره کرد قنفذ، مغیره محکم زد کشتن فاطمم رو، مسلمونای این شهر خدایا، خدایا، هنوز برام سؤاله چیه دین این شهر، که زن زدن حلاله *** این غم کجا بَرَم که مردها تو را زدند