
دستش به کم نمیرود و کم نمیدهد کم خواستیم حاجت خود را زیاد داد بیهوده تا غروب پی کسب روزیام رزق مرا جواد همان بامداد داد سلطان توس با قسمِ یا اَبَالجواد هر حاجتی که پیشتر از این نداد، داد ما را سفارش کن به بابا یابن السلطان روضه مهیّا شد بفرما گنبد به روی دوش خود پرچم گرفته بابا برایت مجلس ماتم گرفته نزن به خاک سرت را دلی نمیسوزد نکِش به حجره پَرت را دلی نمیسوزد دلی به رحم نیامد پس آب آب نکن ببین جواب شدی رویشان حساب نکن جوانیات هدف کینهی محارم شد جواب گریهی تو خندههای مطرب شد