در هر مصیبت و محنت ناله می‌کنم

در هر مصیبت و محنت ناله می‌کنم

[ محمد رستمی ]
در هر مصیبت و مِحَنَت ناله می‌کنم
همراه چند سینه‌زنت ناله می‌کنم

این مُلکِ ری بهای شَهی مثل تو نبود
بر بَخس دِرهَمِ سَمَنت ناله می‌کنم

سیراب دیو و دد همه اما تو تشنه‌لب
بر تشنگیِ دل‌شکنت ناله می‌کنم

هر گوشه‌ای ز پیکر تو زخم خورده است
امشب به جای جایِ تنت ناله می‌من

تیری به سینه خورده که در یاد کوچه‌ای
بر آن مصیبت کهنت ناله می‌کنم

هر قسمتی ز جسم و تنت را ربوده‌اند
در وقت غارتِ بدنت ناله می‌کنم

جنگی شده بر سرِ آن کهنه پیرهن
بر تکه‌های پیرهنت ناله می‌کنم

مقتل نوشته من که نفهمیده‌ام ولی
بر ذبح و نَحر و پا زدنت ناله می‌کنم


*****

غروب بود و غباری وزید در گودال
فلک صدای غریبی شنید در گودال

شتاب ضربه‌ی نیزه به پیکر خورشید
چنان‌که قلب زمین می‌تپید در گودال

تمام هستیِ زینب ز صدر زین افتاد
عزیز فاطمه رنگش پرید در گودال

سنان و حرمله و خولی و همه رفتند
که شمرِ خیره‌سر آخر رسید در گودال

به گریه خواهر او گفت می‌شود نَبُری
شنید شمر ولیکن برید در گودال

نظرات