دل زارم غرق درده

دل زارم غرق درده

[ محمد رستمی ]
دلِ زارم غرق درده 
وجودم لبریزِ آهه
دل محزون و خرابم
هنوز هم تو قتلگاهه

من و این شبای بی‌ستاره
هنوز هم دلم سامون نداره
هنوز هم چشام ابری و زاره

یه عمره که در سوز و گدازم 
یه عمره که می‌سوزم می‌سازم
یه عمره می‌خونم روضه بین هر نمازم

(حسین جانم ای حسین جان)۴

خدا می‌دونه یه عمره
که هستم از زندگی سیر 
سی و پنج ساله که مونده 
روی دستم جای زنجیر

نگاهم پُر از درد و عذابه 
لبم تشنه‌ی یک جرعه‌ی آبه
اَمان از غمِ شام و خرابه

یه کابوس بی‌وقفه باهامه
که باعث بانیِ گریه‌هامه
تموم دردم از غصه‌های شهر شامه

(حسین جانم ای حسین جان)۴

به یاد اون لحظه‌ای که
کبوتر شد بی‌پَر و بال
همیشه هر لحظه هر جا
بودم روضه‌خونِ گودال 

می‌بینم هنوز لحظه به لحظه
سری رو پُر از خون روی نیزه
از اون روز تنم داره می‌لرزه 

اَمان از گودال و تیر و خنجر 
اَمان از ضربه بر روی حنجر 
اَمان از داغ عباس و اکبر، داغ اصغر

(حسین جانم ای حسین جان)۳

نظرات