هر آنچه غیر غمت را کنار باید زد شبانهروز دَم از لطف یار باید زد هر آنچه هست به راه تو خرج باید کرد تمام نیروی خود را به کار باید زد تنی که خرج نشد را به گور باید برد سری که خرج نشد را به دار باید زد بنا نبود که عاشقی کنی محل ندهی ز کم محلیِ معشوق زار باید زد برای مثل تویی آبشار باید شد ز گریه طعنه به ابرِ بهار باید زد سر مرا بستان و پَرِ مرا برسان که سر بریده پر از این دیار باید زد یا سیدی یا مظلوم...