گذشت از غم تو چهل روز دلگیر ولی قدر صد سال شدم از غمت پیر آه نبودی ببینی چه دیدم چه ها در فراقت کشیدم ببین از غمت قد خمیدهام گفتم هر لحظه در راه لبیک یا ثارالله ... یا منجی من والا لبیک یا ثارالله ... شدم روضه خوانت تو در بین دشمن ولی عقدهی دل نشد وا کنم من آه پس از این حسین جان دگر من ندارم سر زنده ماندن اگر گریه و روضه خواندن گفتم هر لحظه در راه لبیک یا ثارالله ... یا منجی من والا لبیک یا ثارالله ... چنان خطبه خواندم چنان روضه خواندم که بزم عدو را به ماتم نشاندم آه چه شامی که هر دم بلا بود سر تو به تشت طلا بود لب خیزران خون به پا بود گفتم هر لحظه در راه لبیک یا ثارالله ... یا منجی من والا لبیک یا ثارالله ...