عمری‌ست زیر بیرقتان پا گرفته‌ایم
تبلیغات

عمری‌ست زیر بیرقتان پا گرفته‌ایم

[ حاج محمد رستمی ]
عمری‌ست زیر بیرقتان پا گرفته‌ایم
یک قطره اشک داده و دریا گرفته‌ایم

شالی که بسته‌ایم برای عزایتان
از ریشه‌های چادر زهرا گرفته‌ایم

سلطان علی موسی الرّضا...

*****

آسمان زیر پَرَت بود، زمین افتادی
یک عبا روی سرت بود زمین افتادی

صورتت خاکی و دستار و عبایت خاکی
مادرت در نظرت بود زمین افتادی

مثل یک مارگزیده به خودت پیچیدی
خوب شد که پسرت بود زمین افتادی

ولی افسوس به میدان دلِ خون بُرد حسین
نیزه از پشت زدند و به زمین خورد حسین

*****

یابن الشبیب جدّ غریبم کفن نداشت
یوسف به قعر چاه ولی پیرهن نداشت
از بس که زخم بر روی زخم دگر زدند
یک جای سالمی به تمام بدن نداشت

یابن الشبیب سنگ به آیینه دیده‌ای؟!
جای سُم ستور به یک سینه دیده‌ای؟!

یابن الشبیب گریه بجز داغ او مکن
این روضه را به پیش کسی بازگو مکن
ناموس جدّ ما روی تل با اشاره گفت:
این‌قدر این شهید مرا زیر و رُو مکن

یابن الشبیب آتش قلبم زبانه زد
نامَحرمی به عمّه‌ی ما تازیانه زد

*****

به عمّه زینب جسارت شد
قسمت زن‌ها اسارت شد

نظرات