بر سر نیزه سری دیده گریان نگران حرم آل عبا گِرد او سینهزنان از رگ حنجر این سر چکد خون به زمین در پِیاش دخترکی میدود نالهکنان در پِی رأس حسین خواهری خون جگر است پابرهنه به فغان بر سر خار دوان چون که بیند ز دل خواهرش رفته قرار میکند گریهی خون از غم او به فغان چشم خونبار حسین نگران زینب است که بُوَد قامت او شده خم همچو کمان بستهی بند ستم دختر شیر خدا همنشین تو لقا سوی کوفه است روان یک طرف از حرمش آه و فریاد بلند نیزهداران همهجا گِرد آنان شادان تازیانه است و فرود بر تن آل رسول کمر زینب خم شده زین بار گران میکند جای حرم چون سپر پیکر خود تازیانه است فرو بر تنش چون باران دست سجاد حسین در غُل جامعه است برده غُل از تن این خسته بیمار توان کاروان اُسرا خسته ره میسپرد برده گرما ز همه کودکان طاقت جان خفته در مقتل خون جسم صد چاک حسین که به سوگش چشم آسمان خون افشان بر شهیدان و حسین ماسوا گریه کند بی قرار است زمین، داغدار است زمان واویلا، واویلا، واویلا، واویلا