تو شعر فاخر دورات اهل معنایی زبان سادهی ایام کودکیهایی سرودهاند برای تو دعبلان غزل هزار شعر به سبک و عروض نیمایی چگونه شکرگزارم عنایتی را که زبانزد همه گشته تو حامی مایی هوای جادهی مشهد مرا هوایی کرد کویر نه، تو ما را نسیم دریایی به هر دری که زدم بسته بود و بار دگر شما شبیه همیشه مرا پذیرایی شبی به خواب دیدم آستان تو میگفت دلم گرفته چرا سمت ما میآیی؟ دوباره پای ضریحت نشسته مردم من سلام حضرت سلطان امام هشتم من اگر که شعر به درگاه یا صمد برسد ز آسمانی چشم شما مدد برسد یکی سلام را کجا شنیدی که در آستانهی لطف کسی به صد برسد و یک سلام به سمت شما دم مغرب عشا جانب ما فیض بیعدد برسد هزار مرتبه مردن مرا بود به که ز من به گوش شما قصد کار بد برسد ببند برقع به رخسار امام شمس و شموس خدا نکرده نیاید ز تو حسد برسد بگو که مرگ بگیرد مرا در آغوش اگر امام رئوفم دم لحد برسد هنوز مانده به دوشم ادای گندم من سلام حضرت سلطان امام هشتم من