
بودند اگر زِ شأن تو آگاه یک به یک جا داشت جان دهند، تو را پیشِ هر قدم ای مهربان به جملۀ ذراتِ کائِنات آزُرد از چه قلبِ تو را خلق، بیش و کم تنها نه آنکه با تو وفایی نداشتند دنیا وفا نکرد، به ذریه تو هم ای فخرِ کائنات نبودی به کربلا آن دم که شد شهید، حسین تو از ستم گردید سروِ قامت آن نخلِ آرزو از تیشۀ ستیزۀ مروانیان، قلم ***