ای همسر قاسم بیا کشتن حسودا شوهرت رو

ای همسر قاسم بیا کشتن حسودا شوهرت رو

[ مهدی رعنایی ]
ای همسرِ قاسم بیا کشتن حسودا شوهرت رو
حتی بره رو نیزه هم داره هوای معجرت رو

از جا بلندش می‌کنن مثل عسل کشیده می‌شه 
چرا به نعل مَرکبا جسمش داره چسبیده می‌شه؟ 

بدجور زدن، نیزه رو از دور زدن
انگاری ساطور زدن هر استخون رو

بد می‌کُشن، از روی حسد می‌کُشن 
زیر لگد می‌کُشن دومادمونو دومادمونو

وای، وای، قاسم...
****
ای همسرِ قاسم بیا موهای دومادو کشیدن 
هنوز نفَس داشت وقتی که اسبا روی جسمش دویدن

حالا نفس نداره و دور لبش خون لخته بسته
زنده شده واسم غمِ یک مادرِ پهلوی شکسته

صف می‌زنن، دور ما کف می‌زنن
از هر طرف می‌زنن دومادِ من رو 

زخمی که خورد نمی‌شه اصلا شمرد
چون‌ به زبونش آورد اسم حسن رو

وای، وای، قاسم...

نظرات