ای مناجات، ای نسیمِ دعا راهِ نزدیکِ ما به سمتِ خدا ای که دریا کنارِ تو قطره قطره با اِلتِفاتِ تو دریا نذرِ سجادهیِ شبانهیِ توست چهارمین رکعتِ نَوافِلِ ما ای امامِ علیِ دومِ من ای امامِ چهارمِ دنیا مردِ شبزندهدارِ سجاده مردِ محراب، التماسِ دعا از تو بویِ نماز میآید بویِ راز و نیاز میآید مادرِ تو نگینِ حُجب و حیاست شَرَفُالشَمسِ سَیِدُالشُهَداست مایهیِ آبرویِ ایران است افتخارِ همیشهام به شماست از تو و مادرِ تو این دلِ ما عاشقِ خانوادهیِ زهراست یک سفر پیشِ ما نمیآیی؟! وطنِ مادریِ تو اینجاست تو عجمزادهای، تو فامیلی پس حرمسازیات به گردنِ ماست تو در این سرزمین گُل کاری به خدا حقِ آب و گل داری آفتابی که حق کشیده تویی جلوهای که کسی ندیده تویی با ظرافت خدایِ عزّوجل بینظیری که آفریده تویی آن که با کفهیِ تَوَلایَش پایِ میزانمان کشیده تویی شب اسیرِ هزار رکعتِ تو به خدایم قسم پدیده تویی نخلهایِ بلندِ نخلستان بارشِ رحمتی که دیده تویی با دعایِ غلامِ تو دارد آسمانِ مدینه میبارد بی تو سجادهای اگر هم بود فرشِ رسواییِ دو عالَم بود بی تو یا حرفی از بهشت نبود یا اگر بود هم جهنم بود خطبههایِ گلویِ زخمیِ تو انعکاسِ غروبِ ماتم بود تو اگر خطبهای نمیخواندی خانههامان بدونِ پرچم بود تو اگر روضهای نمیخواندی سالِ ما سالِ بیمحرم بود از تو داریم فصلِ ماتم را ده شبِ گریهیِ محرم را احترامِ تو را سلام نبود حقِ تو کوچههایِ شام نبود حقِ آئینهها شکستن نیست گیرم این آینه امام نبود هیچ جایی برایِ حالِ شما بدتر از مجلسِ حرام نبود گریه کردی، صدا زدی ای کاش هیچ سنگی به رویِ بام نبود کاش مادر مرا نمیزائید من امامم، خرابه جام نبود حرفِ ویرانه در میان آمد دخترِ شاه یادمان آمد اذن از پدر گرفتم تا از پسر بخوانم با اشکِ شوق جاری، با چشمِ تَر بخوانم با نیتِ تَعَبُد در این شبِ تولد از مظهرِ تَهَجُد شب تا سحر بخوانم در دوری از مدینه سجادیهست سینه با جان و دل به یادش خَمسِ عَشَر بخوانم دین در مقالهیِ او، بر لب رسالهیِ او در جانِ خطبهاش قرآنی دگر بخوانم روشن شود زمین از نورِ جَبینِ حضرت این نورسیده را من قرصِ قمر بخوانم اسمِ علی گذارد بر بچههایش ارباب تا از نخست امامِ خود بیشتر بخوانم الگویِ من کُمِیت است، شعرم از اهلِ بیت است حیفِ دو روزِ عمر از کوه و کمر بخوانم من بیفروغ ماندم، پس ماهِ هر شبم باش نوری بده به شعرم، قدری مخاطبم باش شاعر به غیر از اینها حرفی دگر ندارد امروزه شعرِ خنثیٰ قطعاً اثر ندارد راهِ نجات تنها راهِ ولایت و بس راهی جز این نداریم اما اگر ندارد این خاک پربها شد تا بیمهیِ رضا شد غیر از نگاهِ حضرت، ایران سپر ندارد ما جایِ إِن یَکاد از سلطانِ طوس خواندیم وقتی که دشمنِ ما جز دردسر ندارد من نه، خبرنگارِ سی ان ان اینچنین گفت رویایِ فتحِ ایران دارد جگر ندارد در سینه درد و رنج است، صد کربلایِ پنج است پس توپ و تانک و ترکش دیگر اثر ندارد سید علیِ ایران، شیخِ نَعیمِ لبنان خاورمیانه قطعاً کم شیرِ نر ندارد یک عمر در نبردیم، از جبهه برنگردیم شیعه از اعتقادِ خود دست بر ندارد در سایهیِ پیمبر، لشگر اُسامه دارد تا انقلابِ مهدی نهضت ادامه دارد