
اِی مادرِ نجابت، سجّادهی اِجابت خورشید بیفروغ است، در سایهی حجابت هر نَفَسَم، ذکرِ پروردگار هر قدمم، خطبهای استوار خانهی تو، حسرتِ روزگار چادرِ تو، خواهرِ ذوالفقار اِی پرسشِ بیجواب مانده از نورِ تو آفتاب مانده مَستورهی خِلقَتی و حَتّیٰ قبرت هم درحجاب مانده (سَیِّدةُالنساءِ العالَمین)۳ اِی مادرِ شهادت، سرچشمهی سیادت تا روزِ آخرت هم، ما را نرفته یادت نامِ تو شد، سِرِّ قالوا بَلیٰ با تو چه باک، از غم و از بلا مِهرِ تو در، هر دلِ مُبتَلا عطرِ تو در، تُربتِ کربلا یک واژهی ناب درخورَت نیست کوهی به شکوهِ چادر نیست آنقدر که در عفاف هستی حتّیٰ اِذنِ تصوّرت نیست (سَیِّدَةُالنِّساءِ العالَمین)۳