از این سیاهیها به عشاقت نوید است بخت تمام گریهکنهایت سپید است هر قدر میخوانی تکراری ندارد این روضهها مانند قرآنمجید است هر گریهام با قبل خیلی فرق دارد هیئت به هیئت عهد ما با تو جدید است مثل جوانمُرده به تو باید بگرییم فرمایش مولاست دستور اکید است من با توام، مال توام، کلب تو هستم تا کور گردد هر کسی با یزید است اینجا برایت کشته مرده بیشمار است پس روضهات یک جور گلزار شهید است ما با تو تضمینی سعادتمند بستیم این جامهی مشکی خودش برگ رسید است خوندلم از خندهام پُر بارتر بود خیر غمت بالاتر از صد جور عید است آنقدر آقایی که در روز قیامت وقت شفاعت شمر در قلبش امید است یک کربلا میخواهم و میدانم این را رد کردن از شخصی شبیه تو بعید است زینب چگونه زخمهایت را ببندد؟ ای زخمی گودال خونریزی شدید است *** شیشهی عمر پدر خورد شدی در نظرم سر پیری چه بلاییست که آمد به سرم؟ خواستم پَر بکشم سمت تو خوردم به زمین طرز در هم شدنت چیده همه بال و پرم لخته خون خواهشاً از حنجرش دست بکش۱ تا اگر شد فقط یکبار بگوید پدرم شمر با هر "ولدی" گفتن من میخندند پسرم ای پسرم ای پسرم ای پسرم هیچوقتی نشده پیش پدر پا نشوی حیف باشد دم آخر نکنی مفتخرم نیزه مسمار شد و چنگ به پهلوی تو زد داغ زهرایی تو شعله زده بر جگرم