هر شب ندایی می‌رسد از عرش اعظم

هر شب ندایی می‌رسد از عرش اعظم

[ حاج منصور ارضی ]
هر شب ندایی می‌رسد از عرش اعظم
طوبی لباکین الحسین یا اهل العالم

گر بنگری با چشم دل بالای مجلس
زهرای اطهر ایستاده با قدی خم

باور کنید این گریه‌ها یاری زهراست
او می‌کند اسباب هیئت را فراهم

این گریه‌ها و روضه‌ها را وعده داده
بر دخترش زهرا رسول الله خاتم

بی‌آبروها را حسین با آبرو کرد
تاثیر خود را می‌گذارد گریه کم کم

هر کس به هیئت بی‌تفاوت آمد و رفت
حسرت خورد در خانه‌ی قبرش دمادم

این اعتقاد ماست عالم را نمودند 
با ضرب دست سینه‌زن‌ها و منظّم
ماه محرّم هم کسی که اهل سرّ است 
نام حسن را می‌نویسد روی پرچم

آقا مدینه یک نفر زائر ندارد
می‌میرم آخر جان آقایم از این غم

هشدار نوکر‌ها که نفروشید روزی
یک یاحسین خویش را بر چند درهم

یک روز پای مشتی ارزن اهل کوفه
سر از تن آقا جدا کردند با هم

آن که روی نیزه‌اش گوهر می‌آورد
دنبال تو ما را به چشم تر می‌آورد

صد بار افتادی زمین از روی نیزه
از زیر دست و پا تو را مادر می‌آورد

ای پیکر جامانده روی خاک سوزان
دیدم کسی در کوفه انگشتر می‌آورد

من زینبم بر ناقه‌ی عریان همان که 
روزی مرا با احترام اکبر می‌آورد

با سر کسی روی زمین هرگز نمی‌خورد
ساربان ما را اگر بهتر می‌آورد

ای کاش از بالای آن سرنیزه تیز
می‌آمدی و دخترت پر درمی‌آورد

من صبر از کف داده‌ام قرآن که خواندی
خب صبر می‌کردی کسی منبر می‌آورد

هی سنگ خوردم با تو از دست کسی که
خرما و نان از سفره حیدر می‌آورد

رد می‌شوم از کوچه و بازار کوفه
ای کاش محرم داشتم معجر می‌آورد

نظرات