اگر بین روضه دو چشمم تر است

اگر بین روضه دو چشمم تر است

[ حاج منصور ارضی ]
اگر بین روضه دو چشمم تر است
همین اشک‌ها شافع محشر است

غبار لباس عزادار تو 
ز خروارها سیم و زر بهتر است

بهار دل ماست این روضه‌ها
و این اشک‌ها میوه‌ی نوبر است

الهی شب اول قبر من
ملائک بگویند این نوکر است

مگو بزم روضه بگو جنت است
مگو چای روضه بگو کوثر است

بزرگ غلامان پیرش حبیب 
بزرگ جوانان علی اکبر است

مرا چشم داده که گریه کنم
که بی گریه بر او جهان ابتر است

قنوتم همیشه به روضه گذشت
همان روضه که حرف انگشتر است

همان تشنه که زیر پا مانده است
همان زینت دوش پیغمبر است

به کندی خنجر نکرد اعتنا
همه غصه‌اش غارت معجر است

گریه بر هر درد بی‌درمان دواست
جز غم من که غمی بی‌انتهاست

سال‌ها با هر قدم گفتم حسین
شب به شب سینه‌ زدم گفتم حسین

روضه می‌خواندم دلم بی‌تاب بود
روضه من کاسه‌های آب بود

ظاهرا جسمم میان خانه بود
باطناْ قلبم در آن ویرانه بود

راه می‌رفتم دو چشمم تار بود
فرش زیر پا مثل خار بود

هر زمان از بین کوچه رد شدم
گریه کردم به مصیبات خودم

داد و بیداد سر بازارها
کشت من را بارها 

ذبح را بی‌تاب دیدن مشکل است
خنجر قصاب دیدن مشکل است

صحنه‌ای دیدم که رنگ من پرید
ذبح خود را آب داد و سر برید

نیمه‌شب آیات نور آمد به یاد
بوی نان آمد تنور آمد به یاد

خلق وقتی که سلامم می‌کنند
داغ‌دار داغ شامم می‌کنند

من چهل سال است با چشم ترم
شرمسار از نگاه همسرم

گفته‌ام با کودکان خانه‌ام
داغ‌دار خواهری دردانه‌ام

هر زمان خلخال نو پا می‌کنید
یادی از آن بی کس صحرا کنید

هر زمان ناقه سواری می‌کنید
یاد زینب آه و زاری می‌کنید

نظرات