
بالای قتلگاه تو غرق تحیرم از وضع پیکر تو این نبود تصوّرم روشنه قتلگاه تو میسوزه چادرم خولی آخه کجا برده سر تو رو دختر ها رو جمع بکنم یا پیکر تو رو کاش یه دونه نشون، به پیکرت میموند برای شناسایی تو انگشترت میموند خدا میدونه که چقدر گوشواره گم شده رباب داره دق میکنه گهواره گمشده رقیه پیدا شده بود دوباره گم شده خار میره توی پاش هرجا که میدوه اینقدر سیلی خورده که دیگه نمیشنوه باران نبارید آسمون بادی بهت نزد خورشید مراعاتت نکرد سوخته تنت چقدر با احترام خاکت نکردند آخر بنیاسد از بس که مونده بود تو سینه آه تو عمداً عبورمون دادند از قتلگاه تو این بیتفاوت بودن، زینبتو دق داده انگار نه انگار اینجا، یه بی کفن افتاده