هوای مسجد کوفه که عطر تربت داشت

هوای مسجد کوفه که عطر تربت داشت

[ مهدی رسولی ]
هوای مسجد کوفه که عطر تربت داشت
به احترام علی بین کوفه حرمت داشت

هنوز  خون علی روی سجدگاهش بود
هنوز مسجد کوفه پر از نگاهش بود

که روی منبر آن نور می نشست‌ و صفا
خِطابه‌هاش همه حرف حق ذات خدا

شکست فتنه و ظلمت حریم منبر را
گرفت راه خوش و مستقیم  منبر را

به روی منبر کوفه نشسته ابن زیاد
خداش نگذرد و لعنت خدایش باد

که اِی معاشر کوفه منم رسول یزید
که حکم کرده بیایم به کوفه‌ی تردید

حسین کیست به جز دردسر برای شما
حسین کیست به جز اختلاف‌های شما

شما که لایق یک زندگی بی‌دردید
چرا به دور حسین رسول می‌گردید

امیر گفته برای شماست بیت المال 
حرام چیست هنیئاً لکم حلال حلال

حسین کیست به جز سدّ راه آزادی
حسین چیست به غیر از گناه آزادی

از این به بعد درآیید در سرای یزید
بدون آل علی جاودانه خوش باشید





حسین یار خوشی‌هایتان نخواهد شد
برای هیچ کسی آب‌ و نان نخواهد شد

حسین، دین‌ و سیاست به‌ هم گره زده‌است
حسین شادی‌ و غم را به‌ هم گره زده‌است

ولی حسین نبود آن‌چه آن لعین می‌گفت
صراط بود حسین و نبی چنین می‌گفت

حسین مرد خدا بود و حرف دین می‌گفت
خدا همیشه به این مرد آفرین می‌گفت 

یقینِ مردم کوفه به شک مبدّل شد
دوباره کوفه‌ی بی‌عار مثل اول شد

که بعدِ خطبه‌ی منحوس ابن مرجانه
دل از حسین بریدند خانه به خانه

خلاصه وعده‌ی پوچ‌و حرام بیت المال
کشید خون خدا را به جانب گودال

دل نبیِّ خدا را پر از غمش کردند
ببین به‌خاطر دِرهم چه دَرهمش کردند

حسین آمد‌ و راهی به سمت کوفه نداشت
و ناگزیر سرش را به خاک قبر گذاشت

رسید کار به جایی که خون جگر شده بود
پناه مردم آواره , دربه‌در شده بود

رسید کربُبلا خیمه‌ی غریبی زد
رسید کربُبلا ناله‌ی عجیبی زد

که اِی خدا به تو از غم پناه آوردم
برات از حرم خود سپاه آوردم

دل از حسین بریدند پس سرش را هم
از او اسیر گرفتند خواهرش را هم

حسین کشته‌ی لقمه حرام‌ها شده بود
اسیر هلهله‌ی بی‌مرام‌ها شده بود

برای پر زدنش لحظه می‌شمرد حسین
هزار و نهصد و پنجاه زخم خورد
آروم بگیر کربلا حالتو می‌فهمم

******

منتظرتم آره
داره میاد کم کم 
کربلا جون تو و جون حسین

*********

طَبَق ده گوردیم اوباشی
عمود بُلموشدی
دایاندیم هر باجی اولسیدی چوخدان اُلمیشدی

********** 

بارون نبارید 
آسمون بادی نزد بهت
خورشید مراعاتت نکرد
 سوخته تنت چقدر
با احترام خاکت نکرد 

آخر بنی اسد
از بس که مونده بود 
تو سینه آه تو
عمداً عبورمون دادن 
از قتلگاه تو

*****

این بی‌تفاوت بودن زینبتو دق داده
انگار نه انگار اینجا یه بی‌کفن افتاده

نظرات