چند روزی بیشتر این خانه مادر دار نیست چند وقتی میشود که مادرم هشیار نیست فضّه آرامش بکن خونابهها را جمع کن این صدایِ سرفههای قبلی هربار نیست روی این پیراهنش جای گلی افتاده خوب دقّت کن ببین جای نوک مسمار نیست خواست مویم را کند شانه ولی افسوس که دید بازویش دگر این شانه را بردار نیست تازه فهمیدم حسن روی دلش داغِ چه بود درد او جز دردِ سیلی و در و دیوار نیست باز بابایم رسید و مادرم بیحال بود حقِّ حیدر دیدنِ این صحنههای تار نیست مینشیند کُنجِ خانه اشک میریزد علی چند روزی بیشتر این خانه مادر دار نیست شاعر: پوریا باقری ***