
در کنارت، اقتداری داشتم این سالها در مدینه، اعتباری داشتم این سالها با تو احساس غروری داشتم، زهرای من خوب بودم، روزگاری داشتم این سالها غم ندیدم از زمانیکه کنارت بودم و با تو من با غم، چهکاری داشتم این سالها مایهی آرامشام بودی و رفتی سوختم در کنار تو، قراری داشتم این سالها از زمان رفتنت، یک شهر میخندد به من حال فهمیدم چه یاری داشتم این سالها آتشی افتاد در باغم، خوشی از من گرفت باغ من؛ با تو بهاری داشتم این سالها چل نفر در خانهام بودند و من مأمور صبر من که با خود، ذوالفقاری داشتم این سالها