محمل نگه دارید یاران یار اینجاست
1438
4
- ذاکر: حاج مهدی سماواتی
- سبک: زمزمه
- موضوع: ورود کاروان به کربلا
- مناسبت: روز دوم محرم
- سال: 1403
محمل نگه دارید یاران یار اینجاست
بیتالحرم و کعبهی دلدار اینجاست
محمل نگه دارید و جان گیرید برکف
زیرا خدا را وعده دیدار اینجاست
محمل نگه دارید زیرا تشنگان را
آب از دم شمشیر آتش باران اینجاست
محمل نگه دارید که از خونه شهیدان
دامان صحرا سر به سر گلزار اینجاست
میقات اینجا، کعبه اینجا، زمزم اینجا
رکن و حرم سعی و صفا هر چهار اینجاست
اینجا نبود و زات حق ما را صدا کرد
اینجا نه بوی سر که باید سر فدا کرد
او به جای موی سر، سر میدهد
قاسم و عباس و اکبر میدهد
آورد حجی که قربانش کنند
در یم خون سنگ بارانش کنند
کعبهاش، خون زمزماش، اشک شباش
در غفایش نالههای زینباش
ما را بود از حج کعبه برترین اینجا
باید طواف کنیم دور دلبر اینجا
از تیر گردن سینههامان چشمه چشمه
و از تیر گردد اربا اربا اکبر اینجا
هم نالهها گردن پا مال خزانها
هم غنچه گردد روی دستم پَرپَر اینجا
داغ عطش ماند روی لبهای سکینه
خون میچکد از بازهی آبآور اینجا
از خنجر و تیر و نیزه و سنگ
باید هزاران زخم روی زخم اینجا
اینجا بود بر روی قلبم جای نیزه
اینجا رود سرهای ما بالای نیزه
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد...
اینجا کند در موج خون زینب نظاره
بر جسم مجروح و گلوی پاره پاره
اینجا بسوزد خیمههای ما در آتش
و از دامن دردانهها خیزد شراره
خلخال بیرون آورند از پای طفلان
خارج شود از گوش زنها گوشواره
اینجا تسلای دل هر نازدانه
کعبه نی است و سیلی است و تازیانه
اینجا شود سرهای ما از تن بریده
اینجا شود سرها به خاک و خون کشیده
اینجا نوامیس خدا در مقتل خود
جسم مرا شویند با اشک دو دیده
اینجا کنار کشته عباس باید
خیزم ز جای خویش با قد خمیده
بیتالحرم و کعبهی دلدار اینجاست
محمل نگه دارید و جان گیرید برکف
زیرا خدا را وعده دیدار اینجاست
محمل نگه دارید زیرا تشنگان را
آب از دم شمشیر آتش باران اینجاست
محمل نگه دارید که از خونه شهیدان
دامان صحرا سر به سر گلزار اینجاست
میقات اینجا، کعبه اینجا، زمزم اینجا
رکن و حرم سعی و صفا هر چهار اینجاست
اینجا نبود و زات حق ما را صدا کرد
اینجا نه بوی سر که باید سر فدا کرد
او به جای موی سر، سر میدهد
قاسم و عباس و اکبر میدهد
آورد حجی که قربانش کنند
در یم خون سنگ بارانش کنند
کعبهاش، خون زمزماش، اشک شباش
در غفایش نالههای زینباش
ما را بود از حج کعبه برترین اینجا
باید طواف کنیم دور دلبر اینجا
از تیر گردن سینههامان چشمه چشمه
و از تیر گردد اربا اربا اکبر اینجا
هم نالهها گردن پا مال خزانها
هم غنچه گردد روی دستم پَرپَر اینجا
داغ عطش ماند روی لبهای سکینه
خون میچکد از بازهی آبآور اینجا
از خنجر و تیر و نیزه و سنگ
باید هزاران زخم روی زخم اینجا
اینجا بود بر روی قلبم جای نیزه
اینجا رود سرهای ما بالای نیزه
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد...
اینجا کند در موج خون زینب نظاره
بر جسم مجروح و گلوی پاره پاره
اینجا بسوزد خیمههای ما در آتش
و از دامن دردانهها خیزد شراره
خلخال بیرون آورند از پای طفلان
خارج شود از گوش زنها گوشواره
اینجا تسلای دل هر نازدانه
کعبه نی است و سیلی است و تازیانه
اینجا شود سرهای ما از تن بریده
اینجا شود سرها به خاک و خون کشیده
اینجا نوامیس خدا در مقتل خود
جسم مرا شویند با اشک دو دیده
اینجا کنار کشته عباس باید
خیزم ز جای خویش با قد خمیده
نظرات
نظری وجود ندارد !