مثل گداکه باشد سوی کریم راغب

مثل گداکه باشد سوی کریم راغب

[ مهدی رسولی ]
مثل گدا که باشد سوی کریم راغب 
من آمدم به سویت در لیلة الرغائب 

دستم دوباره مثل هر روزِ سال خالی‌ست
از سوز و اشک و آه و از شور و حال خالی‌ست

چون جنس بی‌بهایی افتاده بین راهم 
از جانب تو یا رب محتاج یک نگاهم 

امشب پیِ بهانه بودی که من بیایم
خواب از سرم ربودی تا بشنوی صدایم

می‌شد که من هم امشب در خواب ناز باشم
بی‌بهره از کمیل و راز و نیاز باشم 

امّا کَرَم نمودی، دادی تو باز راهم
انداختی تو سمتِ راز و نیاز راهم

خواندی و آمده‌ام من امّا گناهکارم 
امشب به بخشش تو خیلی امیدوارم 

با مِهر و با محبت، بی‌عذر و بی‌بهانه 
وا کن به سویم امشب آغوش مادرانه 

بی‌راهه رفتم امّا اَنتَ الّذی هَدَیْتَ
بیماره نفْسم امّا اَنتَ الّذی شَفَیْتَ

من روسیاهم امّا اَنتَ الّذی سَتَرْتَ
غرق گناهم امّا اَنتَ الّذی غَفَرْتَ

ماه رجب رسید و سرمستِ کوثرم من
در لیلة الرغائب دلتنگ حیدرم من

امشب به شوق حیدر بیدار مانده بودم
در سایه‌ی کمیلش نام تو خوانده بودم

یا رب به حق مولا امشب ببخش ما را
یا رب به حق زهرا امشب ببخش ما را

امشب دلم دوباره شور و نوا گرفته 
امشب دلم هوای کربُبلا گرفته

امشب در انتظار روزیِ کربلایم
امشب پیِ برات از دست امام رضایم

السّلامُ علیک دلتنگم 
ای بمیرم که مایه‌ی ننگم

امشب به اشک روضه می‌خوانمت خدایا 
یا رب رسان تو دیگر صاحب زمان ما را

با روضه‌خوان بگو که امشب بگو زِ گودال 
امشب بگو به گودال ارباب رفته از حال

امشب بگو زِ گودال آید صدای مادر
بر سینه‌اش نشسته در پیش چشم خواهر

نظرات

عالی بود.یه گوشه تنها پیدا کنید و گوش کنید