دست های خالی ام را با کریمان کارهاست

دست های خالی ام را با کریمان کارهاست

[ مهدی رسولی ]
دست های خالی ام را با کریمان کارهاست
گریه‌ی طفلانه کردن عادت سربارهاست

هرچه این ها می دهند از برکت اصرارهاست
دردمندان را بگو امشب شب بیمارهاست

یا طبیب لا طبیب له شفایم را بده
رحم کن بر من جواب گریه هایم را بده

روی خوش دادی نشانم با بدِ من‌ ساحتی
رو گرفتم‌ آمدم عمداً مرا نشناختی

پرده ی رحمت روی اعمال من انداختی
با خودم آرام گفتم زندگی را باختی

حیف از عمری که سوزاندم به پای این و آن
ریخت پای غفلتم‌ خون گریه ی صاحب زمان

دم به دم گفتم که جبران می کنم اما نشد
توبه بر درگاه منان می کنم اما نشد

گفتم این دل را گلستان می کنم اما نشد
نیمه شب گریه فراوان می کنم اما نشد

بی کس و کارم نگاهم کن الهی بالحسین
بار دیگر سر به راهم کن الهی بالحسین

در رجب شوق ملاقات خدا داریم ما
شوق پابوسی شاه لافتی داریم ما

یا علی از دست تو میل عطا داریم ما
در رغاءب رغبت کرببلا داریم ما

سیر عرفانی بده عشاق را با کربلا
تا شود معراج ما راه نجف تا کربلا


تکیه گاه مصطفی جانم‌ امیرالمومنین
ای مسمای خدا جانم‌ امیرالمومنین

کعبه اصلی ما جانم امیرالمومنین
بنده ی خالق نما جانم امیرالمومنین

حق علی رازق علی دنیا علی محشر علی
مظهر تام و تمام خالق اکبر علی

هر کجا حرف علی شد خیر چشم تر رسید
ماجرا از کوفه سمت کربلا یک سر رسید

از علی مرتضی تا به علی اکبر رسید
زد به میدان و همه گفتند پیغمبر رسید

سوره ی کوثر به میدان آیه هایش شد جدا
عین لام و یا علی اکبر هجایش شد جدا

از دهانش ناله ی بابا بیایش شد جدا
دست و پا زد دست و پا زد دست و پایش شد جدا

روی زانوی پدر رفت و ز هم وا شد سرش
یک عبا نه صد عبا کم بود بهر پیکرش

نظرات