هر که می‌خواست گرفتار تماشا بکند

هر که می‌خواست گرفتار تماشا بکند

[ مهدی رسولی ]
هر که می‌خواست گرفتار تماشا بکند 
خبرش کن که نظر بر من رسوا بکند 

درد عصیان مرا کیست مداوا بکند 
آمدم در بزنم، بلکه کسی وا بکند 

نا امید از همه‌ام، سوی شما آمده‌ام 
تو به رویم مزن ای دوست، خجالت زده‌ام 

(من که محتاج کریمانه‌ی بخشندگی‌م 
بنده‌ی معصیتم، مایه‌ی شرمندگی‌م)2

خود من هم به خدا خسته از این بندگی‌م 
غرق گرداب بلا شد همه‌ی زندگی‌م 

درد آورده‌ام این‌جا که دوایی بکنی 
توشه‌ام خالیِ خالی‌ست، عطایی بکنی

نظرات