قافلهی ثارلله، از سفر بیتالله اومده تا قربانگاه بسمالله کربلا پایان سَفره این بیابون پُر دردسره حرمله استقبال اومده طفل ششماهه در خطره کویر پُر شده از سر نیزهها حسین زیر لب داره دعا، پناه بر خدا، از کربلا ستاره و مِهر و ماه، خیلی بودن توی راه خسته شدن آلالله یا الله خاکیه هر چند صورتشون کم نمیشه از عزتشون آبرودار عالَمن و میشکنه اینجا حُرمتشون میان تو حرم، نامحرما بلند میشه دود از خیمهها، پناه بر خدا، از کربلا دور و بَر شاهنشاه، پُر شده از اشک و آه همه میگن یا جدّاه وا اُمّاه اینجا آقا قربونی میشه، چادر عمّه خونی میشه دستای بسته، مضحکهیِ خندهی هر ملعونی میشه غریب که بگه وا غربتا جواب خنجره یا ناسزا؟ پناه بر خدا، از کربلا