غروب کربلاشد
2188
8
- ذاکر: غلامحسین مردانی
- سبک: واحد
- موضوع: امام حسین (ع)
- مناسبت: ظهر عاشورا
- سال: 1400
وای حسین وای حسین
غروب کربلا شد و جور و ستم روا شدو
دور و بر تنگ غروب، قیامتی به پا شد و
وای حسین وای حسین
بـعدِ تمـامِ شُــهدا، نوبت شاه ما شد
وقـت نزول آیهی، مصیبت و بلا شد و
تمامی سپاه کفر دوباره هم صدا شد و
خدا خدای نیزه و خنجرو دِشنهها شد و
بـرای نیزه دارها، حرمله رهنما شد و
سنگ روانهی سرِ عزیز مصطفی شد و
به سوی قلب مضطری، سه شعبهای رها شد و
دهان خشک بستهای، به زور نیزه وا شد و
عَدو رسید و چکمهای، به روی سینه جا شد و
دست به موی سر رسید، شمر چه بیحیا شد و
دید ولی نمیبُرَد، ز روی سینه پا شد و
با لگدی به گُردهاش، سوار بر قَفا شد و
یکی دوضربه هم که نه وای خدا چهها شد و
به ضربهی دوازدهم، سر از بدن جدا شد و
به خون پاک حنجرش، مَحاسنش حنا شد و
وَ پیش روی خواهرش، سرش به نیزهها شد و
کفن نبود کربلا، صحبت بوریا شد و
پیرهنش به جای خود، تنش چو نخنما شد و
به دست شوم گرگها، دوباره جا به جا شد و
پس از قِتال نوبتِ خیام نینوا شد و
ظلم وجفا ز حد گذشت
غرور خواهرش شكست
وای حسین، وای حسین
غروب کربلا شد و جور و ستم روا شدو
دور و بر تنگ غروب، قیامتی به پا شد و
وای حسین وای حسین
بـعدِ تمـامِ شُــهدا، نوبت شاه ما شد
وقـت نزول آیهی، مصیبت و بلا شد و
تمامی سپاه کفر دوباره هم صدا شد و
خدا خدای نیزه و خنجرو دِشنهها شد و
بـرای نیزه دارها، حرمله رهنما شد و
سنگ روانهی سرِ عزیز مصطفی شد و
به سوی قلب مضطری، سه شعبهای رها شد و
دهان خشک بستهای، به زور نیزه وا شد و
عَدو رسید و چکمهای، به روی سینه جا شد و
دست به موی سر رسید، شمر چه بیحیا شد و
دید ولی نمیبُرَد، ز روی سینه پا شد و
با لگدی به گُردهاش، سوار بر قَفا شد و
یکی دوضربه هم که نه وای خدا چهها شد و
به ضربهی دوازدهم، سر از بدن جدا شد و
به خون پاک حنجرش، مَحاسنش حنا شد و
وَ پیش روی خواهرش، سرش به نیزهها شد و
کفن نبود کربلا، صحبت بوریا شد و
پیرهنش به جای خود، تنش چو نخنما شد و
به دست شوم گرگها، دوباره جا به جا شد و
پس از قِتال نوبتِ خیام نینوا شد و
ظلم وجفا ز حد گذشت
غرور خواهرش شكست
وای حسین، وای حسین
نظرات
نظری وجود ندارد !