سلام ما به تو ای مادر بهشت رسول
1988
21
- ذاکر: حاج مهدی سماواتی
- سبک: شعر روضه
- موضوع: حضرت خدیجه (س)
- مناسبت: وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
- سال: 1398
سلام ما به تو ای مادر بهشت رسول
که پرورش به روی دامن تو یافت بتول
ملائکهند به مدحت در آسمان مشغول
امین وحیِ حقت کرده بر سلام، نزول
سلام ذات خداوند و چهارده معصوم
به تو که بوده مقامت همیشه نامعلوم
درود باد به روح و سلام بر تن تو
حجاب نور و دعای رسول، جوشن تو
بهشت وحی خداوندگار، گلشن تو
محیط پرورش فاطمهست، دامن تو
به جز تو در غم و اندوه، یار احمد کیست؟
به غیر تو صدف گوهر محمد کیست؟
خدای را به خدا لایق درودی تو
به یاری نبی آغوش خود گشودی تو
دل از رسول خدا همچنان ربودی تو
تمام لشکر ختم رسل، تو بودی تو
تو سینه را سپر سنگ دشمنان کردی
به حفظ جان پیمبر نثار جان کردی
تو بهترین زن روی زمینی ای مادر
تو در جلال، جلالآفرینی ای مادر
تو مام همسر حبلالمتینی ای مادر
تو مادر همهی مومنینی ای مادر
گل رسول خدایی و گل کجا، تو کجا
زنان دیگر ختم رسل کجا، تو کجا
تو آسمان فروزان یازده قمری
تو از زنان همه انبیاء به رتبه سری
هر آنچه وصف تو خوبان کنند، خوبتری
زنان ختم رسل دیگرند و تو دِگری
مگر نگفت نبی بین همسراش بسی
که بهر من چو خدیجه نبود و نیست کسی
سلام بر تو و روح بلند ایمانت
درود بر تو و ایثار و عهد و پیمانت
بهار سبز گل عصمتست دامانت
سُلاله و پدر و مادرم به قربانت
به جز خدا و نبی مدح تو نشاید گفت
تو را چو فاطمه ام الائمه باید گفت
تو مادر همه سادات عالمی بانو
تو نور چشم رسول مکرمی بانو
تو به ز هاجر و سارا و مریمی بانو
دوازده گهر نور را یمی بانو
خدای را به دعا و نیاز میخواندی
نزول وحی نبود و نماز میخواندی
سلام بر تو و اشک و دعا و زمزمهات
سلام بر تو و روح بلند فاطمهات
فروغ وحی عیان بود از مکالمهات
هزار عایشه کم از کنیز خادمهات
همیشه شیفتهی خصلت و صفاتت بود
که سال حزن رسول خدا وفاتت بود
هنوز بوی خدا میدمد ز پیرُهنت
دمی که روح تو پرواز کرد از بدنت
زهی جلال، سلام خدا به جان و تنت
که از بهشت فرستاد ذات حق، کفنت
گرفتم آنکه ز کوثر دهان خود شویم
مرا چه زَهرِه که اوصاف چون تو را گویم
وفات تو نَبُوَد کم ز صبح میلادت
سلام بر تو و آباء پاک و اولادت
به شان تو که بُوَد رتبهی خدادادت
همین بسست که مولا علیست دامادت
امین وحی، سلامت به احمد آورده
که جز تو فاطمه را بر پیمبر آورده؟
که جز تو آورد از بهر مصطفی، زهرا؟
که جز تو دختر او هست زینب کبری؟
که جز تو قابلهاش بوده مریم عَذرا؟
که جز تو شد سپر جان خواجهی دوسرا؟
(تویی که در رَحِمَت فاطمه سخن میگفت
سخن ز سر خداوند ذوالمَنَن میگفت)2
(غم مخور مادر که غمخوارت منم
این جهان و آن جهان یارت منم)
((میوهی نارسیده محسن بود
که جدا شد ولی درخت شکست)2)
****
گر آب ندارد پدر مظلومم
ور شیر ندارد مادر محرومم
(از آب گذشتم و نمیخواهم شیر
بیرون بکشید تیر از حلقومم)2
که پرورش به روی دامن تو یافت بتول
ملائکهند به مدحت در آسمان مشغول
امین وحیِ حقت کرده بر سلام، نزول
سلام ذات خداوند و چهارده معصوم
به تو که بوده مقامت همیشه نامعلوم
درود باد به روح و سلام بر تن تو
حجاب نور و دعای رسول، جوشن تو
بهشت وحی خداوندگار، گلشن تو
محیط پرورش فاطمهست، دامن تو
به جز تو در غم و اندوه، یار احمد کیست؟
به غیر تو صدف گوهر محمد کیست؟
خدای را به خدا لایق درودی تو
به یاری نبی آغوش خود گشودی تو
دل از رسول خدا همچنان ربودی تو
تمام لشکر ختم رسل، تو بودی تو
تو سینه را سپر سنگ دشمنان کردی
به حفظ جان پیمبر نثار جان کردی
تو بهترین زن روی زمینی ای مادر
تو در جلال، جلالآفرینی ای مادر
تو مام همسر حبلالمتینی ای مادر
تو مادر همهی مومنینی ای مادر
گل رسول خدایی و گل کجا، تو کجا
زنان دیگر ختم رسل کجا، تو کجا
تو آسمان فروزان یازده قمری
تو از زنان همه انبیاء به رتبه سری
هر آنچه وصف تو خوبان کنند، خوبتری
زنان ختم رسل دیگرند و تو دِگری
مگر نگفت نبی بین همسراش بسی
که بهر من چو خدیجه نبود و نیست کسی
سلام بر تو و روح بلند ایمانت
درود بر تو و ایثار و عهد و پیمانت
بهار سبز گل عصمتست دامانت
سُلاله و پدر و مادرم به قربانت
به جز خدا و نبی مدح تو نشاید گفت
تو را چو فاطمه ام الائمه باید گفت
تو مادر همه سادات عالمی بانو
تو نور چشم رسول مکرمی بانو
تو به ز هاجر و سارا و مریمی بانو
دوازده گهر نور را یمی بانو
خدای را به دعا و نیاز میخواندی
نزول وحی نبود و نماز میخواندی
سلام بر تو و اشک و دعا و زمزمهات
سلام بر تو و روح بلند فاطمهات
فروغ وحی عیان بود از مکالمهات
هزار عایشه کم از کنیز خادمهات
همیشه شیفتهی خصلت و صفاتت بود
که سال حزن رسول خدا وفاتت بود
هنوز بوی خدا میدمد ز پیرُهنت
دمی که روح تو پرواز کرد از بدنت
زهی جلال، سلام خدا به جان و تنت
که از بهشت فرستاد ذات حق، کفنت
گرفتم آنکه ز کوثر دهان خود شویم
مرا چه زَهرِه که اوصاف چون تو را گویم
وفات تو نَبُوَد کم ز صبح میلادت
سلام بر تو و آباء پاک و اولادت
به شان تو که بُوَد رتبهی خدادادت
همین بسست که مولا علیست دامادت
امین وحی، سلامت به احمد آورده
که جز تو فاطمه را بر پیمبر آورده؟
که جز تو آورد از بهر مصطفی، زهرا؟
که جز تو دختر او هست زینب کبری؟
که جز تو قابلهاش بوده مریم عَذرا؟
که جز تو شد سپر جان خواجهی دوسرا؟
(تویی که در رَحِمَت فاطمه سخن میگفت
سخن ز سر خداوند ذوالمَنَن میگفت)2
(غم مخور مادر که غمخوارت منم
این جهان و آن جهان یارت منم)
((میوهی نارسیده محسن بود
که جدا شد ولی درخت شکست)2)
****
گر آب ندارد پدر مظلومم
ور شیر ندارد مادر محرومم
(از آب گذشتم و نمیخواهم شیر
بیرون بکشید تیر از حلقومم)2
نظرات
نظری وجود ندارد !