در آن شلوغی کوچه چه آمده به سر تو؟!

در آن شلوغی کوچه چه آمده به سر تو؟!

[ کربلایی نریمان پناهی ]
در آن شلوغی کوچه چه آمده به سر تو؟!
در آن شلوغی کوچه چه خون شده جگر تو

در آن شلوغی کوچه تمام پیکر تو سوخت
در آن شلوغی کوچه چادر و معجر تو سوخت

ز ضربه‌های لگد پهلویت شکسته عزیزم
نشد کمک کنمت با دو دست بسته عزیزم

برای حال بد تو بگو چه چاره نمایم؟!
نمانده حوصله زهرا ز بعد کوچه برایم

مرا حلال کن ای فاطمه! به جان حسینم
بگو چه چاره کنم من برای شیون و شِینم؟!

دلم گرفته از این شهر و بی‌وفایی مردم
جفا شده به علی در میان آتش و هیزم

چه طعنه‌ها که شنیدم من از مُغَیره و ثانی
چه آمده به سرت که نمانده از تو نشانی

نرفته از نظر من میان آتش و آن دود
نرفته از نظر من تن تو غرقِ به خون بود

نظرات