
زهرای من بانوی تَبدارَم زهرای من، زخمیترین یارم زهرای من، خورده گِرِه کارم زهرای من زهرای من، بی تو من میمیرم زهرای من، با غُصّه دَرگیرم زهرای من، از زندگی سیرَم زهرای من زهرای من، میگیری از من رو زهرای من، چشمِ تو شُد کَمسو زهرای من، حرفی بزن بانو زهرای من (زهرای من، چی به سرت اومد) ۲ زهرای من، چشمات بارونیه زهرای من، بَستَرت خونیه زهرای من، پهلوت نشونیه زهرای من زهرای من روبه روم افتادی (زهرای من، پُشتِ در جوندادی) ۲