در مدینه لالهای درهَم شکست بلبلی از فرط غم از پا نشست جوجههای نازنینش سوختند آتشی از داغِ دل افروختند آتش از لاله زبانه میکشید دود و آتش تا به کیوان میرسید نیمه شب بود و سکوتی مرگبار آه بود و ناله و هجرِ یار کوهِ صبر و استقامت خون گریست آسمان در دشت و در هامون گریست همنوا با قلبِ سوزانِ حسین عرشیان و فرشیان در شور و شِین مرتضی بی دلبر و دلدار شد بیکس و بییاور و بییار شد