دارد حکایت از عنایات تو باران

دارد حکایت از عنایات تو باران

[ حاج سعید حدادیان ]
دارد حکایت از عنایات تو باران 
شد رحمت تو شامل شب زنده داران 

باران عفو تو دلم را شستشو داد 
اشک ندامت آسیان را آبرو داد 

باران که آمد ناگهان آتش به جان زد
یا رب چرا در کربلا باران نیامد ۲
******
لای لای علی جان 
اصغر من کی به زبان آمده. واویلا واویلا 
حرمله با تیر و کمان آمده. واویلا واویلا 

شام غریبان امیرالمومنین است 
زینب پریشان امیرالمومنین است 

بگرفته در آغوش خود با دیده‌‌ی تر 
پیراهن و عمامه‌ی خونین حیدر 

امشب سر زینب به دامان حسین است 
در فکر آن شام غریبان حسین است

بس که دویدم پی این غافله واویلا واویلا ۲
پای من شده پر آبله واویلا واویلا 

طفل یتیمی ز حسین گم شده واویلا واویلا۲
قامت زینب ز غمش خم شد واویلا واویلا

نظرات