من بندهی روسیاهم، این کوه جرم و گناهم این ناله و اشک و آهم، با تو سخن دارم امشب یارب یارب یارب... زیر هر یارب تو، لبیک ما با آنهمه لطف و رحمت، از تو نکردم اطاعت دارم به رخ اشک خجلت، ذکر تو هم بوده بر لب یارب یارب یارب... ای خالق مهربانم، مسکینم و ناتوانم بنگر که افتاده جانم،پیوسته در تاب و در تب یارب یارب یارب... از تو عطا و کرامت، از من سرشک ندامت از بیم قبر و قیامت، پیوسته هستم معذب عزت ز تو ذلت از من، لطفی کن ای حی ظلمت این عبد آلوده دامن، گردد به کویت مقرب جُرمم بود بیشماره، دادم ز کف راه چاره ور حال من کن نظاره، به حق زهرا و زینب رو دست من جای طنابه، هزار رحمت به خرابه داغ من از بزم شرابه، بابا بابا سه روز سه روز غذا نخوردم، ستارهها را میشمردم سیلی و تازیانه خوردم، بابا بابا لشکر شام خیلی پستن، غرور عمه رو شکستن پیش چشام دستاشو بستن