
حرم، عطش، آب، عمو عمو عمو، دریاب نسل ابراهیمُ میسوزند در آتش العطش، العطش کودکان تب کرده و در حال غش العطش، العطش هرکه را بینی یکی روز و شبش العطش، العطش صدای العطش ... تا سکینه شد روان سوی عمو خواهشی دارم عموجان، نه نگو کودکان را دادهام من قول آب منتی دِه تا نریزد آبروم حرم، عطش، آب، عمو عمو عمو، دریاب ***** از لب طفلان چکد خوناب، عمو آب، عمو، آب، عمو رفته از چشم رقیه خواب، عمو آب، عمو، آب، عمو سهم ماهی تا نشه قلاب، عمو آب، عمو، آب، عمو اگه باهات وداع نکردم یقین دارم میای دوباره جای خداحافظی میگم قول عمو نشد نداره علقمه دارد هوائی چون فدک هر دو مهر فاطمه بی قید و شک زود برگرد مشک خالی یا که پر تشنگی صد دفعه بهتر از کتک حرم، عطش، آب، عمو عمو عمو، دریاب ***** آید از بین صدای نیزهها یا اخا، اَدرِک اخا ذکر سقا میرسد با بوی زهرا یا اخا، اَدرِک اخا دست خود روی کمر بگذاشت و بابا یا اخا، اَدرِک اخا یا اخا، لَبِیک اخا رفت و سراسیمه برگشت به خون تپیده، قد خمیده پیش رباب رنگ پریده عمود خیمهاش کشیده عمه محکمتر گره زد معجرش هرکه را دید او درآورد زیورش کربلا شد یک بهانه بهر شام اولش این است و وای از آخرش حرم، عطش، آب، عمو عمو عمو، دریاب