ابوذر بیوکافی

بازم بخون توی گوشم - حضرت رقیه(س)

313
9
بازم بخون توی گوشم، بیا تو آغوشم
عشق بابا رقیه(س) جون
شیرین-زبونی کن واسم، بخند گلِ نازم
عشق بابا رقیه(س) جون

الهی غمگین نشی دخترم
باشی دور و برم، دختر آخرم
رقیه(س)
الهی یک لحظه گریون نشی
دل پریشون نشی، زار و حیرون نشی
رقیه(س)

عاشق و والۂ من
غنچۂ لالۂ من
دختر دردونه، عشقِ سه سالۂ من

رقیه(س) بنتُ الحسین(ع)


بازه آغوش من واست، برایِ اون ساعت-
که خیمه آتیش میگیره
میترسی از صدای شمر(لع)، از چکمه های شمر(لع)
به گوشوارت میشه خیره

بشکنه اون دستی که هی اومد
را براه تو رو زد، بعدِ سیلی لگد
واویلا
رو خاک و خارا تو رو میکشید
گریه هاتو میدید، عمّه گفت نزنید!
واویلا

دلیلِ چشم ترم
دست تو کرده ورم
شدی مثل مادرم، قدکمون دخترم

رقیه(س) بنتُ الحسین(ع)


آخر اینا که نامردن، تو رو یتیم کردن
دستاتو بستن با طناب
اشکِ منو درآوردی، هر بار زمین خوردی
میکشیدم خیلی عذاب

بمیرم که آبله زده پات
درنمیاد صدات، زخمه کنجِ لبات
بابایی
بمیرم-برا بابایی گفتنت
ضجّه و شیوَنت، کوفتگیِ تنت
بابایی

میام پیشت دخترم
خیلی برات مضطرم
ببخش اگه خونیه چشم و مویِ سرم

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش