
اللهاکبر اللهاکبر از غُرّش طوفانی تو اللهاکبر اللهاکبر از معرکهگردانی تو در ترس و هراسه لشکر میدون نبرده محشر همه در حیرت افتادن اومد باز فاتح خیبر وارث غیرت حیدر یا قاسم از میمنه تا مِیسر یا قاسم هستی یک تنه لشکر یا قاسم (لا حولَ قوه الا بالله)۲ (روی لب تو اسم اباعبدالله)۲ اللهاکبر اللهاکبر اومده جنگاور بیباک اللهاکبر اللهاکبر لشکری افتاده روی خاک حیدرواره جلواتش رزم و طرز حرکاتش شد سردرگم عمرِ سعد شد ازرق شامی ماتش رزم تن به تنش استادانه جنگش مانند حسن جانانه پاقدمش مانند طوفانه لا حولَ قوه الا بالله