
ای جان ای جان، ای جان به شمشیرت قلب ازرق رو لرزونده تکبیرت به علی رفته وَاللهِ تدبیرت غیرته نمکگیرت به قربونِ قد و بالات، توی مِیدون زدی شمشیر جای بابات، توی مِیدون نوجَوون اومده مِیدون بیامون اومده مِیدون رجز میخونه «إن تَنکُرونی فَأنَا ابنُ الحَسن» پهلوون اومده مِیدون به رُخ کِشیدنِ ایل و تبار یعنی آهای اهلِ عرب، تار و مار یعنی اگرچه سنّ کمی داشت، سوی میدان رفت که تازه ارثیهی ذوالفقار یعنی إن تَنکُرونی فَأنَا ابنُ الحَسن...