
کلاهخود ندارد، ولی سپر دارد زره نکرده اگر بَر تَنَش، جگر دارد زدند سنگ، زدن آخر از قضا افتاد زدند سنگ، زدن آنقدَر ز نا افتاد سپاه هلهله کردند و پای کوبیدند همینکه حضرتِ دامادِ کربلا افتاد هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید عزیزِ فاطمه از اسب بیهوا افتاد ***** تَنی که وا شده را دید، باورش سخت است به خیمه بُردنِ او مثل اکبرَش سخت است بلندکردنِ این ضربهخورده مشکل بود نیفتد از بدنَش ناگهان سرَش، سخت است