کلاه‌خود ندارد ولی سپر دارد

کلاه‌خود ندارد ولی سپر دارد

[ امین قدیم ]
کلاه‌خود ندارد، ولی سپر دارد
زره نکرده اگر بَر تَنَش، جگر دارد

زدند سنگ، زدن آخر از قضا افتاد
زدند سنگ، زدن آنقدَر ز نا افتاد

سپاه هلهله کردند و پای کوبیدند
همین‌که حضرتِ دامادِ کربلا افتاد

هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید
عزیزِ فاطمه از اسب بی‌هوا افتاد

*****

تَنی که وا شده را دید، باورش سخت است
به خیمه بُردنِ او مثل اکبرَش سخت است

بلندکردنِ این ضربه‌خورده مشکل بود
نیفتد از بدنَش ناگهان سرَش، سخت است

نظرات