چشمای بسته‌ی مادر

چشمای بسته‌ی مادر

[ جواد مقدم ]
(چشای بستۀ مادر، دل شکستۀ مادر) ۲
خیلی منو می‌سوزونه دستای خستۀ مادر

وقت نماز شب، با ناله‌هاش دل رو به آتیش می‌کشونه
آه ای خدا، مادر من هنوز جوونه
(خیلی ولی بعیده که زنده بمونه) ۲

کاشکی خدا بازم بارون بگیره
مادر کمی دوباره جون بگیره
مثل گذشته‌ها زبون بگیره

مادر با درد و غصه خو گرفتی
دیدم با خون دل وضو گرفتی
از دخترت چرا تو رو گرفتی

مادر، مرو مادر، مرو مادر...

اشکای چشم شقایق، سکوت سرد دقایق
چشم مدینه می‌بینه، کوچ پرستوی عاشق

شکسته بال و پَر، خون می‌چکه از لاله‌های گوش مادر
بی جون شده انگاری که بیهوشه مادر
(خیلی دلم تنگه برا آغوش مادر) ۲

وای از میخ و مسمار در خونه
آتیش می‌کشید پای در زبونه

مادر با درد و غصه خو گرفتی
دیدم با خون دل وضو گرفتی
از دخترت چرا تو رو گرفتی

مادر کربلا چشم من به راهه
گفتی وعدۀ ما تو قتلگاهه
اونجا که حسین بی یار و سپاهه

مادر، مرو مادر، مرو مادر...

خون بسته روی حسینو، زد شونه موی حسینو
(جای تو می‌بوسم اونجا زیر گلوی حسینو) ۲

که غرق در خونه، (مادر بیا ببین حسین کفن نداره) ۲
جز بوریا چیزی به روی تن نداره
جایی برا یه بوسه رو بدن نداره

تیر و نیزه‌ها بیرون زده از پشت
دیدم وقتی قاتل حسینو می‌کشت
وای از دست بی انگشتر و انگشت

مادر واسه زینب خیلی دعا کن
مادر بیا و آغوشتو وا کن
مادر دم آخر به من نگاه کن

مادر، مرو مادر، مرو مادر...

نظرات