من آمدم که این گرهها وا شود، علی اصلاً بنا نبود ز سر وا کنی مرا من سالهاست میوهی خوبی ندادهام وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا با دلم هجر تو تا کرد، ولی بد تا کرد هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا من گمشدم، تو آینهای، گم نمیشوی وقتش شده بیایی و پیدا کنی مرا اینبار با نگاه کریمانهات ببین شاید غلام خانهی زهرا کنی مرا تو که سبکان منی، شمر جلو افتاده مقتل نوشته، دست تو از مچ بریده شد