
بی تاب حیدریم و پریشان فاطمه غم میخوریم با غم طفلان فاطمه مثل کویر تشنهی باران ندیدهایم چشم انتظار رحمت باران فاطمه او جلوهی تمام قدِ نور خالق است خورشید و ماه، آینه داران فاطمه روح الامین سه مرتبه در روز میشود با باقیه ملائکه، مهمان فاطمه از برکت ارادت سلمان به مادر است این خاک پاک اگر شده ایران فاطمه طبق حدیث قدسی لولاک در ازل ما را خدا نوشته، مسلمان فاطمه ما بچههای مادرِ پهلو شکستهایم نانی نخوردهایم، بجز نان فاطمه فضه برای مادرمان، کار میکند زنهای ما، کنیزِ کنیزان فاطمه تسبیح فاطمه، همه ایمان مرتضاست تسبیح مرتضی، همه ایمان فاطمه گرچه تمام هستیِ هستی، از آنِ اوست هستیِ مرتضی شده از آنِ فاطمه در اصل گریه بر غم مولا نموده است هر گریه کن اگر شده گریان فاطمه زانوی غم بغل نکن ای شاه لو کشف قدری بخند حیدرِ من، جانِ فاطمه پهلوی من شکسته ولی دردم این شده دردت زیادتر شده، درمانِ فاطمه از بس که گریه کرده، لبش خشک شد حسین قربانِ تشنه کامیه عطشان فاطمه من حسین ابن علی عالیام که به ملک آفرینش بانیام مادرم بنت شهنشاه عزیز صدهزاران مریمش کمتر کنیز خون من خون خداوند ودود گر نبود این خون، خداوندی نبود کل شاهان جهان، محتاج من آیهی نصر من الله تاج من بر مشامم میرسد، هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند، آرزوی کربلا تشنهی آب فراتم، ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا