پدرت بودم و رعنا شدنت را دیدم

پدرت بودم و رعنا شدنت را دیدم

[ سیدرضا نریمانی ]
پدرت بودم و رعنا شدنت را دیدم 
آه در بین عبا جا شدنت را دیدم

خوب شد چند قدم پیش نگاهم رفتی
خوب شد خوش قد و بالا شدنت را دیدم

*******

انتظاری که ندارم که سرِ پا برخیزی
از علی‌اکبر من هیچ نمانده چیزی

بدنت را زره این‌گونه نگه داشته است
گوشه‌اش باز شود روی زمین می‌ریزی

******

اِرباً اِربا یعنی پا نشی دیگه
عصای دست بابا نشی دیگه
یه جوری بپاشه از هم بدنت
که رو دست بابا جا نشی دیگه

اِرباً اِربا یعنی کینه رو بیاد
شمشیراشون تا روی ابرو بیاد
یه جوری داغ‌تو رُو دل بذارن 
که بابا سمت تو با زانو بیاد

اِرباً اِربا یعنی پرپرت کنن
تیرها رو راهی پیکرت کنن
اِرباً اِربا یعنی اکبر باشی و
دشمنا هزارتا اصغرت کنن

اِرباً اِربا یعنی اون‌قدر بزنن
که زن‌ها ناله‌ی ممتد بزنن
پسرت رو جلوی چشای تو 
بزنن، بد بزنن، بد بزنن

اِرباً اِربا یعنی نزدیک فرات 
پسرت رو بکشن جلو چشات
بشینی گریه کنی، گریه کنی
دشمنات هُو بکشن...

******

یک نفر بیش نبودی که به میدان رفتی
این‌همه نیزه چرا دور و برت افتاده؟

نظرات