
مگه از سنگه دلم، و چه دلتنگه دلم اسمِ زیبای تو آقا، شده آهنگِ دلم نبینم کربُبَلاتو، این میشه ننگِ دلم که چقدر تنگه دلم باز دوباره تک و تنها، خارج از نگاهِ دنیا چشامو میبندم آقا، دلو میزنم به دریا از همینجا پَر میگیریم رو به شهرِ اَوّل و آخرِ دنیا و چه زیبا، دلِ تنها، در طوافِ صحنِ آقا یه طرف حریمِ مولا، یه طرف حریمِ سقا چه شکوهی! چه جلالی! چه وقاری و کمالی! و حسینجان تو برایم همهی دار و نداری دوباره تیشه به دستم، عاشقانهتر ز فرهاد میکَنَم عکسِ یه ششگوشهی زیبا پُشتِ پِلکم تا بتونم همیشه تو رو ببینم باز دوباره دلِ تنگم، به هوای تو دچاره دوباره چشام میباره، که آقام مَحَل بذاره که شاید بازم دوباره توی اون شهری که همتایی نداره منو با زنجیرِ عشقش پای ششگوشه بیاره لااَقَل شاید بتونم، کنارِ دستهگلِ یاس کنارِ مقامِ اصغر و همون غنچهی حساس جونمو قربونیِ صورتِ ماهت کنم و تَنَمو نذرِ نگاهت کنم و جلو پای زائرات، تو خونِ سرخِ تنم بتونم که دست و پایی بزنم آرزوم اینه دَمِ مرگ، یه سلام بدم به آقا بنوشم جامِ وصالو به سلامتیِ آقا موقعِ جون دادنِ من منو رو به کربلا بگردونید و روضهی حضرتِ عباس بخونید و دورِ من سینه زنید و رو تنم لباسِ مشکیِ حسینو بکشید واسه من کَفَن زیاده که کسی به اربابم کَفَن نداده (اَباعَبدللّٰه، اَباعَبدللّٰه...)۴