
مادرم ام ابیها... غم غربت نشسته بر این دل زارم به یاد کوچه بیقرارم خزون شده باغ و بهارم توی ذهنم حک شده غصههای حیدر هقهق گریههای مادر کشته منو خاطرهی در (شعر رفتن و میخونی تو هنوز خیلی جوونی)۲ مگه نامحرمه بابا چرا روتو میپوشونی مادرم ام ابیها... وا مصیبت عرش خدا به خون نشسته یه مادر پهلو شکسته بار سفر رو دیگه بسته ناله داره دلش از این زمونه سیره توی جوونی پیر پیره از پیش حیدر داره میره بیحیایی از ره اومد شعله بر دل پدر زد میدونست که بارداری ولی با لگد به در زد مادرم ام ابیها... زینب من بشین کنارم دم آخر بگم برات عزیز مادر کربلا میشی بیبرادر لحظهای که رنگ فلک ز غصه خونه حسین زیر نیزه میمونه خدا براش روضه میخونه (اون زمانی که حسینت زیر خنجر میره از حال)۲ وعدهمون همونجا زینب تو سراشیبی گودال یا حسین غریب مادر...