خانومم مثل قدیما مثل اون قدیم ندیما تو بخند بازم هوای خونمون مثل قدیم شه خانومم هم بودی همسر هم برام بودی یه مادر بابای یتیمای شهر بعد تو باید یتیم شه خانومم بگو ایشاالله خوب میشم نرَم دم چاه شب مرگ زندگیم شه اگه باز حالت وخیم شه فاطمه، آسمون من به جون من تو هستی صاحب خونه سایهبون من قد کمون من به جون من از زخم سینهت داره میره خون من شد دعای من نوای من خدا تو رو نگه داره برای من یه نگاه ببین فقط همین آسمون ابریتره یا چشمای من (حبیبه نرو علی غریبه) خانومم چیه قضیه؟ راسته یا فکر علیه؟ فکر کنم یکی دو ماهه که تو بازوتو میبندی خانومم باشه بخند و تو خونَت نقاب ببند و باشه من تابوت میسازم تا که باعث شه بخندی خانومم یه لحظه دیدم رخ تو کاش نمیدیدم چون شده مثل کسی که افتاده از رو بلندی فاطمه بال و پر شکست گوهر شکست وقتی که پهلوت زهرا پشت در شکست تو دست علی سپر شکست دل تو همراه دل حیدر شکست در جدا شده، دعوا شده دیدم تو خونهمون برو بیا شده شدت صدات این طور میگفت فاصله بین دندههات زیاد شده **** علی رو خونه خراب نکن نرو زهرا انقدر نگاه نکن میخ درو زهرا انگاری خدارو شکر بهتری خانومم فضه گفت جارو زدی باز خونه رو زهرا با این نفسات آتیشم نزن آخرم بهم نگفتی چی دیده حسن پیرم میکنه فکر رفتنت این خونه دیگه خونه نمیشه برا من لااقل یه کم بخند علی بشه خوشحال چند روز دیگه بمونی میشی نوزده سال حالا که داری میری قرارمون باشه ساعت سه روز عاشورا ته گودال دعواشون سر یه پیرهنه خیمه حتی دست خولی بد دهنه ببین میتوانی بمانی بمان عزیزم تو خیلی جوانی بمان